على علیه السلام بر جاى پیامبر صلى الله علیه و آله
در ادامه مطلب
على علیه السلام بر جاى پیامبر صلى الله علیه و آله کفار قریش چون متوجه شدند که مردم مدینه با پیامبر صلى الله علیه و آله عهد بستند که از تن و جان حضرتش حفاظت کنند، برکید و کینه آنها نسبت به پیامبر صلى الله علیه و آله افزوده شد، و با شورائى که انجام دادند، تصمیم گرفتند که :از هر قبیله مردى دلاور با شمشیرى برنده ، همگى شبى (اول ماه ربیع الاول ) کمین کنند چون پیامبر صلى الله علیه و آله به خواب رود، بر او وارد و سرش را از تن جدا کنند.خداوند پیامبرش را از این قضیه آگاه کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله امیرالمؤ منین علیه السلام را فرمود: مشرکین امشب قصد دارند من را به قتل برسانند و خداوند امر به هجرت کرده ؛ تو در جاى من بخواب تا آنکه ندانند من هجرت کرده ام ، تو چه مى گویى ؟عرض کرد: یا نبى الله آیا شما به سلامت خواهى ماند؟ فرمود: بلى ، امیرالمؤ منین خندان شد و سجده شکر به جاى آورد. بعد گفت : شما به هر سو که خدا ترا ماءمور گردانیده است بروید، جانم فداى تو باد، و هر چه خواهى امر فرما که به جاى قبول کنم و از خدا توفیق مى طلبم .پیامبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را در بغل گرفت و بسیار گریست و او را بخدا سپرد.جبرئیل دست پیامبر صلى الله علیه و آله را گرفت و از خانه بیرون آورد، و به غار ثور تشریف بردند امیر علیه السلام در جاى پیامبر صلى الله علیه و آله خوابید و رداء (روپوش ، عبا) حضرتش را پوشید. کفار خواستند شبانه هجوم بیاورند که ابولهب یکى از آنان بود گفت : شب اطفال و زنان خوابیده اند بگذارید صبح شود، چون صبح شد ریختند در خانه پیامبر صلى الله علیه و آله ، یک مرتبه على علیه السلام از رختخواب مقابل ایشان برخاست و صدا زد.آنها گفتند: یا على علیه السلام محمد صلى الله علیه و آله کجاست ؟ فرمود: شما او را به من سپرده بودید؟ خواستید او را بیرون کنید او خود بیرون رفت . پس دست از على علیه السلام برداشته و به جستجوى پیامبر صلى الله علیه و آله شتافتند. (102) و در حقیقت با این ایثار على علیه السلام جان پیامبر صلى الله علیه و آله به سلامت ماند و خداوند این آیه را در شاءن على علیه السلام نازل کرد (از مردم کسانى هستند نفس خویش در راه خشنودى خدا مى فروشند و خداوند به بندگانش مهربان است .) (103)