حدیث احادیث درمورد داستان حکایت حکایات روایات درباره لعنت نفرین لعندر ادامه مطلب
نفرین قال الله الحکیم : اولئک یلعنهم الله و یلعنهم الاعنون (بقره : آیه 159)آنها (کتمان کنندگان آیات ) را خدا لعنت مى کند و همه انس و جن و فرشتگان لعن و نفرین مى کنند.قال رسول الله صلى الله علیه و آله : لیس المؤ من بالطعان و لا اللعان . (786)مؤ من طعنه زن و لعنت گر نیست .شرح کوتاه :لعن و نفرین اگر از پیامبر و امامى صادر مى شود شخص لعن شده صد درصد قابلیت آن را داشته بود.اما اگر بنده اى بخواهد بخاطر ظلمى که به او شده یا تهمتى به او زده شد، یا از حق قانونى و شرعى او را محروم کردند، نفرین کند، عیبى ندارد و لکن تا حد امکان با عفو و آمرزش و اینکه از خدا بخواهد او را هدایت کند برخورد کند؛ و اگر نفرین شده قابل نباشد، نفرین به خود شخص باز مى گردد. چنانکه اگر پاى کسى به سنگى بخورد و درد بیاید، سنگ را نفرین کند و دشنام دهد، با اینکه سنگ تقصیرى ندارد، لعن به خودش باز مى گردد.1- بجاى نفرین دعا کرد ابراهیم اطروش مى گوید: با معرفت کرخى بر کنار دجله نشسته بودیم .دیدیم عده اى جوان در قایقى نشسته و در ضمن حرکت به قاضى و آوازه خوانى و نواختن موسیقى و شرب خمر مشغول هستند.بعضى از دوستان از معروف کرخى خواستند که آنها را نفرین کند. او دستهایش را بلند کرد و گفت : خدایا همانطور که آنها را در دنیا شاد کردى ، در آخرت هم آنان را شاد بفرما!دوستان به او گفتند: ما از تو خواستیم آنها را نفرین کنى ، اما تو برایشان دعا کردى ؟او گفت : اگر خدا بخواهد آنها را در آخرت شاد فرماید وسائل توبه کردن آنان را فراهم مى آورد.(787)2- عبید الله بن زیاد بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تا قریب پنج سال خانواده شهداء کربلاء مشغول نوحه و مصیبت بودند، حتى زنى از بنى هاشم سرمه در چشم نکشید و خود را خضاب نکرد و دود از مطبخ بنى هاشم برنخواست تا آنکه پنج سال بعد از کربلا عبیدالله بن زیاد همه کاره یزید به دست ابراهیم فرزند مالک اشتر در سى و نه سالگى در روز عاشورا سال 65 هجرى قمرى بدرک واصل شد.چون مختار سر عبیدالله را براى امام سجاد علیه السلام فرستاد، حضرت مشغول غذا خوردن بود، سجده شکر به جاى آورد و فرمود:روزى که ما را بر عبید الله بن زیاد (استاندار کوفه ) وارد کردند او غذا مى خورد من از خداى خود در خواست کردم از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذاى خود مشاهده کنم ، همچنانکه سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا مى خورد، خداى جزاى خیر دهد مختار را خونخواهى ما نمود، و به اصحاب خود فرمود: همه شکر کنید.و نقل است که در مجلس امام سجاد یکى عرضه داشت که چرا حلوا امروز غذاى ما نیست ؟ فرمود: امروز زنان ما مشغول شادى بودند چه حلوائى شیرین تر از نظر کردن به سر دشمن ماست .(788)3- حام بن نوح وقتى نوح علیه السلام سوار کشتى شد و فرزندان و مؤ منین با او سوار شدند و کشتى در حرکت بود خواب بر او غلبه کرد و خوابید.آن وقت رسم زیر شلوار و جامه پوشیدن نبود چیزى مانند لنگ بر کمرشان مى بستند.در خواب بادى وزید و عورتش مکشوف شد، سام فرزندش برخاست و جامه را بر عورت پدر انداخت و او را پوشانید.حام برادر سام جام را از عورت پدر دور کرد، عده اى از این کارش خندیدند سام گفت : چرا چنین مى کنى ، مردم عورت پدر را مى بینند و مى خندند؟! گفت : من هم براى همین جهت این کار را مى کنم .سام و حام با یکدیگر به گفتگو و بحث پرداختند که از صدایشان جناب نوح از خوب بیدار شد و سبب نزاع را پرسیدند؛ جریان را به او گفتند. نوح علیه السلام از عمل حام ناراحت شد و دلش سوخت و اشکش جارى شد و حام را نفرین کرد و عرض کرد خدایا: بچه ها و نسل او را سیاه کن و بچه هایش را خدمتکار اولاد سام کن .حام آنطرف کشتى شروع کرد بخندیدن که این چه حرفى است که این پدر پیر مى زند.به نفرین پدر همه فرزندان و ذریه حام سیاه خلق شدند و خدمتکار اولاد سام شدند. (789)4 - حرمله منهال بن عمرو گوید: از کوفه بسفر حج رفتم و خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم . آن جناب از من پرسید از حرملة بن کاهل (قاتل شش ماهه على اصغر بود) چه خبر دارى ؟ عرضکردم در کوفه زنده است ؛ حضرت دست به نفرین او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در دنیا به او بچشاند.منهال گوید: چون به کوفه برگشتم ، روزى بدیدن مختار رفتم ، مختار اسب طلبید و سوار شد، مرا نیز سوار کرد و با هم رفتیم به کناسه کوفه ، لحظه اى صبر کرد مثل کسیکه منتظر چیزى باشد، که ناگاه دیدم حرملة را گرفته و نزد او آوردند.مختار حمد خداى بجاى آورد و امر کرده است ، دست و پاى او را قطع کنند، و پس از آن او را در آتش اندازند.من چون چنین دیدم سبحان الله گفتم ، مختار گفت : براى چه تسبیح خداى کردى ؟ حکایت نفرین امام سجاد بر حرمله را و استجابت دعاى او را نقل کردم .مختار از اسب خویش پیاده شد و دو رکعت نماز طولانى بجاى آورد و سجده شکر کرد و سجده را طول داد.با هم برگشتیم ، چون نزدیک خانه رسیدیم او را به خانه خود دعوت کردم که غذا میل کند! مختار فرمود: اى منهال تو مرا خبر دادى که امام سجاد دعا کرد که به دست من نفرین او بر حرملة مستجاب شده ، از من خواهش خوردن طعام دارى ، امروز روز روزه است که به جهت شکر این مطلب باید روزه باشم (790).5 - مبعوث به رحمت پیامبر صلى الله علیه و آله در مدت 23 سال رسالت زحمت بسیارى براى هدایت مردم کشید، مصائب و مشکلات بسیار از نظر روحى و جسمى بر حضرتش وارد شد چنانکه در جنگ احد دندان پیامبر را شکستند و صورتش را مجروح کردند.اصحاب عرض کردند شما نفرین کنید! فرمود: من مبعوث نشده ام براى نفرین کردن ، مبعوث براى دعوت مردم به طرف خدا و رحمت براى آنها شده ام ، بعد فرمود: خداوندا قومم را هدایت فرما زیرا آنها آگاهى ندارند.(791)