دانلود دعا از نوحه با صدا مداحی جدید مولودی روایت حکایت داستان حدیث ۹۰

دانلود جدیدترین نوحه مداحی ها مراثی روضه دعاهای زیبا با معنی احادیث حکایات روایات کمیل معراج بوی سیب ۱۳۸۹ ۱۳۹۰ کریمی قطری ذاکر

دانلود دعا از نوحه با صدا مداحی جدید مولودی روایت حکایت داستان حدیث ۹۰

دانلود جدیدترین نوحه مداحی ها مراثی روضه دعاهای زیبا با معنی احادیث حکایات روایات کمیل معراج بوی سیب ۱۳۸۹ ۱۳۹۰ کریمی قطری ذاکر

احادیث درمورد یتیم و یتیمان

حدیث احادیث درمورد داستان حکایت حکایات روایات درباره یتیم و یتیمان یتیم نوازی


در ادامه مطلب

 یتیم 
قال الله الحکیم : (فاما الیتیم فلا تقهر) (سوره ضحى آیه 9)
: هرگز یتیم را میازار (844)
قال رسول الله علیه السلام : من کفل یتیما و کفل نفقته کنت انا و هو فى الجنة (845)
: هر کس یتیمى را کفالت کند و نفقه اش را بدهد من و او با هم در بهشت هستیم .
شرح کوتاه :
طفلى که محروم از پدر و مادر است احتیاج مبرم به لطف و محبت بندگان خدا دارد.
دست به سر کشیدن یتیم ، اطعام دادن ، خوشحال نمودن به وسایلى ، لباس ‍ پوشاندن و دهها امثال اینها از اسبابى است که مومنین مى توانند نسبت به یتیمان داشته باشند.
(در بهشت جایگاهى است به نام (خانه خوشحالى ) که داخل آن نمى شود مگر کسى که ایتام مؤ منین را خوشحال کرده باشد، از آن طرف در جهنم جایگاهى است که از پشت (دبر) افراد آتش بیرون مى آید آنها کسانى هستند که در دنیا اموال ایتام را به ظلم غصب کردند و خوردند). (846)


1- بصرى یتیم نواز
در اطراف بصره مردى فوت شد، چون بسیار آلوده بود کسى براى تشییع جنازه او حاضر نگشت . زنش چند نفر را پول داد تا آمدند جنازه را بردند به قبرستان تا بدون نماز دفن کنند.
در آن جا زاهدى مشهور که به صدق و صفا مشهور بود، آمد بر جنازه او نماز خواند و بعد جنازه را دفن کردند.
این خبر به مردم شهر رسید، مردم دسته دسته نزد زاهد آمدند و از نماز بر جنازه گناهکار سؤ ال کردند!
زاهد گفت : من در خواب دیدم که به من گفتند: برو فلان محل جنازه اى مى آید که فقط یک زن همراه اوست بر او نماز بخوان .
از زن او پرسیدم شوهرت چه عملى داشت که خداوند به تو ترحم کرد؟ گفت : شرب خمر مى نمود این بدى او بود. فرمود: کار خویش چه بود؟ زن گفت : هر وقت از مستى بهوش مى آمد گریه مى کرد و مى گفت : خدایا کدام گوشه جهنم مرا جاى خواهى داد؛ و صبح که مى شد لباس خود را عوض ‍ مى کرد و غسل مى کرد و وضو مى گرفت و نماز مى خواند.
دیگر عمل خوبش ، هیچگاه خانه او خالى از دو یا سه یتیم نبود، آنقدر که به یتیمان مهربانى و شفقت مى کرد، به اطفال خود نمى کرد.(847)


2- اسفندیار
چون رستم بن زال با اسفندیار مبارزه کرد با آن شجاعتى که رستم داشت مغلوب اسفندیار شد.
چندین حمله میان ایشان واقع شد و در هر حمله جراحتى به رستم از اسفندیار وارد مى شد؛ چون اسفندیار روئین تن (قوى و پرزور) بود حملات رستم بر او کارگر نمى شد آخر رستم با پدرش درباره اسفندیار مشورت کرد، زال گفت : باید تیرى که دو سر داشته باشد آماده کنى و چشمهاى اسفندیار را نشانه کنى تا نابینا گردد.
رستم به فرموده پدر این چنین کرد و چشمهاى اسفندیار را نابینا نمود و بر او ظفر یافت .
علتش را این چنین گفته اند که : اسفندیار در جوانى شاخه درختى در دست داشت و به آن شاخه بر سر و صورت طفل یتیمى زد و او را نابینا کرد. پس ‍ آن یتیم شاخه را به زمین نشانید، در زمان جنگ رستم با اسفندیار، رستم از چوب همان شاخه گرفت و تیرى دو سر تراشید به چشمان اسفندیار زد و او را کور کرد. (848)


3- توجه به یتیم نوازى 
پسر بچه اى نزد پیامبر آمد و گفت : اى پیامبر خدا پدرم از دنیا رفته و خواهر و مادر هم دارم ، آنچه خداوند به شما عنایت فرموده به ما کمک کن .
پیامبر به بلال فرمود: برو به خانه ما گردش کن هر چه غذا پیدا کردى بیاور.
بلال به حجره هایى که مربوط به پیامبر صلى الله علیه و آله بود آمد و پس از جستجو 21 خرما پیدا کرد و به خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آورد.
پیامبر به آن پسر فرمود: هفت عدد آن مال خودت ، هفت عدد مال خواهرت و هفت عدد مال مادرت باشد.
در این هنگام یکى از اصحاب بنام معاذ دست نوازش بر سر آن یتیم کشید و گفت : خداوند تو را از یتیمى بیرون آورد و جانشین پدرت سازد!
پیامبر به معاذ فرمود: محبت تو نسبت به این یتیم را دیدم ، بدان که هر کس ‍ یتیمى را سرپرستى کند و دست نوازش به سر او بکشد، خداوند به هر موئى که زیر دست او مى گذرد، پاداش شایسته اى به او مى دهد و گناهى از گناهان او را محو مى سازد و مقام او را بالا مى برد. (849)


4- سفارش به عمه ها
طبق نقل (850) بعد از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام هجده پسر و نوزده دختر باقى ماندند عده اى از فرزندان ذکور کم سن و سال بودند و دختران بخاطر آنکه هم کفو نداشتند بعد از پدر شوهر نکردند و عده اى هم کم سن بودند و لذا یتیم شدند و لاجرم احتیاج به کمک وافر داشتند، در نامه اى که امام رضا علیه السلام (از ایران ) براى فرزندش امام جواد علیه السلام نگاشته بودند این چنین آمده است :
اى ابا جعفر (کنیه امام جواد) به من رسیده است که هر گاه سوار مى شوى براى بیرون رفتن از منزل ، غلامان ترا از درب کوچک بیرون مى برند و این از بخل است که مبادا از جانب تو کسى بهره مند شود.
به آن حقى که من بر تو دارم ، بیرون رفتن و بازگشتن تو باید از درب بزرگ باشد. هرگاه مى خواهى بیرون بروى طلا و نقره همراه بردار، پس هر که از تو چیزى خواست عطا نما؛ و اگر عموهایت از تو چیزى خواستند با آنها نیکوئى نما و کمتر از پنجاه دینار به آنها عطاء مکن ، و به عمه هاى خود نیز کمتر از بیست و پنج دینار مده ، همانا من اراده دارم که باین بخشش خداوند تو را بلند گرداند، انفاق کن و از تنگدستى مترس .(851)


5- یتیمان شهید
در سال هشتم هجرى در جنگ موته جناب جعفر طیار برادر امیر المؤ منین به شهادت رسید، عبدالله فرزند جعفر گوید: وقتى پیامبر بخانه ما آمد و خبر شهادت پدرم را به مادرم (اسماء بنت عمیس ) داد فراموش نمى کنم که پیامبر چگونه بر سر من و برادرم دست نوازش و مهربانى مى کشید در حالیکه اشگ از چشمان مبارکش جارى بود، بحدى گریه مى کرد که محاسن شریفش تر شد و مى فرمود: خدایا جعفر به بهترین ثواب اقدام کرد، خاندانش را رعایت کن به بهترین نوع که خاندانها را رعایت مى کنى ...
پیامبر برخاست دست مرا گرفت و مرا نوازش مى کرد تا وارد مسجد شد، بمنبر تشریف برد، مرا در یک پله پائین تو قرار داد، در حالیکه آثار حزن و اندوه از سر و صورت حضرتش نمایان بود.
سپس بخانه شریف برد، مرا هم با خود بخانه برد؛ دستور داد برایم غذاى مخصوصى تهیه کردند و دنبال برادرم فرستادند، من و برادرم غذاى پاکیزه اى خوردیم .
سپس به کنیز خود سلمى دستور داد مقدارى جو آرد کند، سپس سلمى خمیر کرد و با روغن زیتون و فلفل غذا درست کرد و ما از آن مى خوردیم . سه روز مداوم که مادرم مشغول عزادارى بود در خانه پیغمبر بودیم . به خانه هر یک از زنهایش مى رفت ما را هم همراه خود مى برد و پس از سه روز بخانه خود برگشتیم . (852)



 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد