مذاهب - قوانین - کتاب مقدس - اسلام آوردن- پیامبر و امامان
در ادامه مطلب
مذهبها و انشعاباتمسلمانان به دو مذهب عمده شیعه و سنی تقسیم میشوند. بعضی باورها مانند صوفیگری و وهابیت از گروههای خُرد اسلام هستند. بهاییگری یکی از انشعابات اسلام در ایران است که پیروان آن معتقدات خود را دین جدیدی میدانند و کتابهایی به نام بیان عربی و بیان فارسی دارند.قوانیناسلام مانند تمام دینها دارای قوانینی است که مسلمانان موظف به پذیرش آنها میباشند.پارهای از قوانین اسلام مابین بیشتر ادیان و ایدئولوژیها (اعم از اینکه خود را الهی بنامند یا زمینی) مشترک است. از جمله این قوانین میتوان به احترام به والدین، یاری به یتیمان، اشاره نمود.برخی قوانین اسلام دارای ویژگیها، شروط، محدودیتها و تعاریف خاص خود هستند و انجام آنها مستلزم رعایت آن شروط و ویژگیها است. مانند ازدواج کردن، پرهیز از ظلم و ستم به خود و غیر، زنده کردن حقوق دیگران، دست گیری مستمندان عدم انتحار و... اشاره کردبرخی دیگر از قوانین اسلام، خاص اسلام هستند همچون قصاص، سنگسار، اعدام مرتد، جهاد. این قوانین همراه با قوانین گروه دوم همواره توسط عدهای که خود را طرفدار حقوق بشر میدانند مورد انتقاد شدید واقع شدهاست. قوانین اسلامی معمولا تنها مربوط به کشورهای اسلامی میشوند و قانونگذاران و متفکران سایر کشورها به این نتیجه نرسیدهاند که این قوانین به رفع مشکلات جامعه بشری کمکی میکنند.در حال حاضر قوانین بعضی کشورها (به ادعای خود آنها) بر اساس قرآن و اسلام نوشته شده است گرچه بسیاری از مخالفان آن دولتها ادعا میکنند که این "اسلام واقعی" نیست. جمهوری اسلامی ایران یکی از این نمونههاست.کتاب مقدس• قرآن، کتاب مقدس و آسمانی مسلمان است و به زبان عربی نوشته شدهاست، که طبق مندرجات آن و باور مسلمانان توسط وحی الهی به محمد فروفرستاده شد. به اعتقاد مسمانان «قرآن وحی نامه اعجازآمیز الهی است، که به زبان عربی[شیوا(فصیح)] به عین الفاظ توسط فرشته وحی، جبرئیل، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در طول بیست و سه سال نازل شده.»(۱)این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را معجزه و سند اثبات پیامبری محمد میدانند. تمام مذاهب اسلامی بر صحت متن آن اتفاق نظر دارند و اختلاف در نحوه خواندن متن، تفسیر و احیانا ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به حدی است، که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان از قرآن با رسم الخط واحدی استفاده میکنند.مسلمانان روی بی خطا بودن کتاب قرآن تاکید دارند اما منتقدان زیادی از پذیرفتن این مساله سر باز زدهاند، آثاری در رد قرآن نوشتهاند و بهتناسب مسلمین نیز پاسخهایی دادهاند.رهاییبخش آخر زمان• مسلمانان شیعه معتقدند؛ خداوند که همهٔ فرمانهایش از روی علم و حکمت میباشد و جهان با این عظمت را بی هدف نیافریدهاست هیچگاه بندگانش را بی راهنما و حجت رها نمیکند و در هر زمان حجتی مانند پیامبران از طرف خدا بر روی زمین وجود داشتهاست ؛ بنا بر این هماکنون نیز حجتی ازطرف خدا برای بندگانش وجود دارد و همانطور که در مورد نوح و یا پیامبران دیگر که در عهد عتیق بیان میشود عمر چند هزار ساله داشتهاند ؛ بعید نیست که آخرین حجتش عمری بیش از ۱۰۰۰ سال داشته باشد ؛ و به خواست خدا از دیدهٔدشمنان پنهان است و هنگامیکه خداوند قادر متعال دستور ظهور را صادر کنند این حجت خدا به همراه عیسی؛ موسی؛ دیگر پیامبران؛ اصحاب کهف و دیگر مؤمنان علیه ظلم و ستم قیام نموده و عدل الهی و دین کامل اسلام را برپا خواهند کرد. .علی پسر ابوطالب، چهارمین خلیفه مسلمانان پس از عثمان و امام اول شیعیان و داماد و پسرعموی محمد پسر عبدالله (پیامبراسلام) است. همچنین به روایتی وی با محمد عقد برادری خوانده است.[نیاز به ذکر منبع] کنیهاش «ابوالحسن» بود و بین گروههای مختلف شهرتهای مختلفی داشت. على چهارمین خلیفه از خلفای راشدین است.تولد و نسباو در روز جمعه سیزدهم رجب سال سىام پس از عام الفیل (ده سال قبل از بعثت محمد) در مکه، به روایتی در مسجد الحرام، داخل کعبه به دنیا آمد.[نیاز به ذکر منبع] هیچ کس قبل از او و بعد از او، در این خانه خدا تولّد نیافته است و این به اعتقاد شیعیان نشانگر موهبت و احترام و توجّه خاصّ خداوند به وجود على است و بیانگر مقام بسیار ارجمند اوست .پدر وی ابوطالب و مادر وی فاطمه دختر اسد بود، که محمد را نیز پس از مرگ مادرش آمنه سرپرستی کرده بود. على و برادرانش (طالب، عقیل و جعفر) نخستین کسانى هستند که از دو سو (هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر) از نسل هاشم پسر عبدمناف هستند. لذا از دیدگاه مسلمانان علی به این خاطر و به خاطر اینکه از کودکی در خانهٔ محمد و تحت تربیت او بزرگ شد، هم شرافت نسب و هم شرافت پرورش یافتن به دست محمد را دارد..کودکیدر زمان کودکی علی پدرش، ابوطالب، دچار مشکل مالی شد. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود، برای سبک کردن بار عایلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد و تحت نظر او قرار گرفت.اسلام آوردنمحمد اولین بار برای اعضای خانوادهاش (که علی هم جزو آنها شمرده میشد) دعوتش را آشکار کرد. به روایتی علی اولین مردی بود که پس از دعوت خصوصی محمد به دین اسلام گروید. اما درخصوص تقدم اسلام آوردن علی و خدیجه، همسر پیامبر، اختلاف نظر وجود دارد.زندگی علی در زمان حیات محمدعلی از آغاز بعثت محمد تا درگذشتن وی، پیامبر را یاری میکرد. او برای محمد به هنگام اعتکاف در غار حرا غذا می برد. در هنگامی که محمد خویشانش را به اسلام فراخواند و از آنها یاری طلبید، تنها علی که ۱۴ سال داشت به یاری او برخاست. در لیلة المبیت که بزرگان مکه گروهی جنگاور را برای کشتن محمد به خانهاش فرستادند، به روایتی علی در جای محمد خوابید، تا مکیان متوجه فرار او نشوند. علی در سال دوم بعد از هجرت (۲ هجری قمری) با فاطمه دختر محمد ازدواج کرد و در خانهای کنار خانهٔ محمد اقامت گزید. در واقعه برائت از مشرکین، محمد سورهٔ توبه را به وسیلهٔ او به مکیان ابلاغ کرد. در فتح مکه پرچم اسلام به دست او بود و با شعار امروز روز مرحمت است[1] وارد مکه شد، سپس با پیامبر وارد خانهٔ کعبه شد و بر دوش او رفت و بتها را شکست. در روز غدیر محمد او را به عنوان ولی مومنین معرفی کرد، بین مذاهب مختلف اسلام تفسیرهای متفاوتی از کلمهٔ ولی شده است. او وصی محمد بود و پس از مرگش بدن او بنا به وصیت خود وی به دست علی غسل و کفن شد و بر او نماز خوانده شد و در خانه خودش به خاک سپرده شد.علی در جنگهای محمدعلی یکی از موثرترین جنگاوران سپاه محمد بود و در تمامی جنگهای پیامبر به جز جنگ تبوک او را همراهی کرد. مشهور این است که او بیش از هر کس دیگری دشمنان محمد و اسلام را کشت، تا جایی که او را قتال العرب لقب دادند[نیاز به ذکر منبع]. در جنگ احد و حنین که سپاه مسلمانان شکست خورد و گریخت، از معدود افرادی بود، که با محمد باقی ماند و از جان او دفاع کرد. در جنگ خندق قهرمان عرب عمرو بن عبدود را شکست داد. در جنگ تبوک سپاه اسلام به فرماندهی او قلعههای مستحکم خیبر را فتح کرد.حتی امروز داستانهای زیادی از دلاوری علی بر سر زبانها است. داستانهایی که بعضاً رنگ افسانه به خود گرفتهاند. از جمله اینکه علی دروازهٔ دژ خیبر را به یک دست از جا کند و پل روی خندق کرد. یا برخی شهرت علی به حیدر را بر اساس این میدانستند که ماری در مکه پیدا شد و همه هراسان شدند، مار به خانهٔ ابوطالب رفت و آنجا علی که در گهواره بود آن را گرفت و درید، بنابراین ترکیب حیه (مار به عربی)+ در (به فارسی) لقب علی شد. از این دست داستانها در ادبیات کهن فارسی فراوان میتوان یافت.[2]زندگی علی از مرگ محمد تا پیش از خلافتامت اسلام درباره امامت على از همان روز مرگ محمد اختلاف داشتند. گروهی از اصحاب محمد شامل همه بنىهاشم و سلمان، عمّار، ابوذر، مقداد، خزیمة بن ثابت (ذوالشّهادتین)، ابوایّوب انصارى، جابر بن عبداللّه انصارى، ابوسعید خدرى و زبیر بن عوام معتقد بودند که على «خلیفهٔ رسول خدا» و «امام برحق» است؛ زیرا به عقیدهٔ ایشان" «او در فضایل و رأى و کمالات بر همگان سبقت و برترى دارد، هم در ایمان و هم در علم و آگاهى به احکام و هم در جهاد و مبارزه با دشمنان، بر همه پیشى گرفته است و در زهد و پارسایى و خیر و صلاح، بین او و دیگران، فاصله بسیار بود و اصلاً دیگران را نمى شد با او مقایسه کرد و در قرب منزلت و خویشاوندى به پیامبر هیچ کس چون او نبود.» در طی خلافت ابوبکر و عمر و عثمان همواره به آنها مشورت میداد، تا جایی که عمر بارها گفت «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.». در شورای انتخاب خلیفه سوم حاضر نشد پیشنهاد عبدالرحمن بن عوف را بپذیرد، که گفته بود به شرطی با علی بیعت می کند که بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر و سنت دو خلیفه اول عمل کند و تاکید کرده بود، که تنها بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر عمل میکند. در حمله ناراضیان مسلمان به دارالخلافه در پایان حکومت عثمان تا حد توان در حفاظت از دارالخلافه کوشید.خلافت علیعلی پس از رویداد کشته شدن عثمان خلیفهٔ سوم توسط خیل مسلمانانی که به او هجوم آورده بودند به خلافت برگزیده شد. او بار دیگر بیت المال را به تساوی بین عموم مسلمانان تقسیم کرد و دست آزمندان را از دارالخلافه مسلمانان کوتاه کرد. پایتخت او ابتدا شهر مدینه بود. عدهای از یاران گذشتهٔ علی و محمد مانند طلحه و زبیر توقع حکومت بصره و کوفه را از علی داشتند که با مخالفت او روبرو شدند. آنها به تشویق مروان پسر حکم (مشهور به چلپاسه) به همراه عایشه دختر ابوبکر و از همسران محمد به مخالفت وی پرداختند. این تحریکات باعث رخداد نبرد بصره شد که چون عایشه بر شتری سرخ مو سوار بود جنگ جمل نام گرفت. علی در آن جنگ پیروز گشت و مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه تغییر داد. پس از آن با مهمترین دعویدار خلافت یعنی معاویه پسر ابوسفیان که با وی خویشاوندی هم داشت و برای خود در شام حکومتی پرقدرت برپا کرده بود به مخالفت پرداخت. معاویه کشته شدن عثمان را بهانه قرار داده و از علی خواست که قاتلین عثمان را به وی تحویل دهد. علی هم اعلام کرد قاتلین عثمان پیش وی نیستند و با خلیفهگری معاویه مخالفت کرد. معاویه پیراهن خونین عثمان را بهانهٔ شورشی بر علیهعلی کرد و جنگ صفین را به راه انداخت. پس از ۱۱۰ روز جنگ سرانجام کار به داوری گذاشته شد و عمروعاص که حکم سوی معاویه بود با فریب ابوموسی اشعری (حکم علی) اعلام کردند، معاویه خلیفهٔ مسلمانان است. این امر موجب شورش گروهی از سپاهیان علی شد. این گروه خوارج نام گرفتند. علی ابتدا آنها را به صحبت فرا خواند، ولی پس از آنکه خوارج قاصدین او را کشتند، به جنگ با آنان پرداخت و تار و مارشان کرد. به گونهای که جایگاه خود را به سیستان بردند. وی سرانجام در مسجد کوفه به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی در سال ۴۰ هجری هنگام نماز صبح ترور شد.ویژگی هاوی در سخنوری و ادبیات چیره بود. به طوری که وابستگان بنی امیه علی رغم لعن وی، گفتارش را از حفظ می کردند، تا بیانشان شیوا شود. همچنین مجموعه گفتارها و نوشتارهای شیوا و ادیبانه وی توسط سید رضی در کتابی به نام نهج البلاغه جمع آوری شده است. علاوه بر آن مجموعه روایات وی در کتاب غرر الحکم جمع شده است. ادبای عرب کلام او را شیواترین کلام بعد از قرآن می دانند.بین مسلمانان مقام عرفانی،علم،شجاعت،عدالت،کمک به بینوایان و ساده زیستی علی مورد ستایش قرار گرفته است. از میان مسلمانان غیر شیعه ابن ابی الحدید به شرح نهج البلاغه پرداخته است. علاوه بر آن مسیحیانی نظیر جرج جرداق نویسنده کتاب «امام علی صدای عدالت انسانی» او را ستوده اند. و درباره او گفته است:«علی به سبب شدت دادگری اش در محراب کشته شد.»علی از دیدگاه شیعهاز دید شیعیان امر دین به صرف ابلاغ وحی و شریعت که وظیفه پیامبر است، پایان نمیپذیرد، بلکه امت برای تقرب به خدا در وجوه معنوی و عبادی و همچنین جنبههای سیاسی و اجتماعی حیات نیاز به امام دارد. به عبارت دیگر امامت فراتر از خلافت و جانشینی پیامبر است و جانشینی پیامبر یکی از جنبههای آن است.به باور شیعیان پیامبر اسلام در غدیرخم درباره او گفته است: "هر کس من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست". سپس مسلمانان با علی پسر ابیطالب بیعت کردند. شیعیان این عمل را دلیلی بر خلافت و جانشینی بلافصل او پس از محمد بن عبدالله عنوان میکنند. البته در سیر تاریخی تسنن عملا قائل به شئون خاص برای خلیفه نبودهاند و در تسنن ظاهری اصلا مفهوم امام وجود ندارد. ازاینرو هر کس بالقوه صلاحیت دارد خلیفه گردد و خلافت را حق شخص خاصی نمیدانند، که با انتخاب دیگری این حق از او سلب شده باشد.شهادت علیپیمان توطئه خوارجسیره نویسان مانند ابومخنف و اسماعیل بن راشد مى نویسند:گروهى از خوارج در مکّه اجتماع کردند و با هم به گفتگو پرداختند و از زمامداران یاد کردند و رفتار آنها را زشت شمردند و از نهروانیان (که در جنگ با على به هلاکت رسیده بودند) یاد کردند و اظهار ناراحتى و تأثّر نمودند تا اینکه بعضى از آنان گفتند: خوب است ما جان خود را به خدا بفروشیم و نزد این زمامداران گمراه برویم و در کمین آنان قرار گیریم و آنان را بکشیم و مردم شهرها را از دست آنان آسوده کنیم و انتقام خون برادران شهیدمان را که در نهروان کشته شدهاند بگیریم همه آنان این پیشنهاد را پذیرفتند و هم پیمان شدند که پس از مراسم حجّ، طرح خود را دنبال کنند.در این اجتماع، عبدالرّحمن بن ملجم گفت : من شما را از دست على آسوده مى کنم و عهده دار کشتن او مى شوم.برک بن عبداللّه تمیمى: پیشنهاد کرد که کشتن معاویه با من .و عمرو بن بکر تمیمى گفت : من شما را از شرّ عمروعاص، آسوده مى سازم و عهده دار کشتن او مى شوم .این سه نفر با هم پیمان محکم بستند و بر اجراى آن، اصرار ورزیدند و در مورد وقت اجراى این توطئه، هر سه توافق کردند که شب نوزدهم ماه رمضان، به آن اقدام نمایند و سپس از همدیگر جدا شدند و در انتظار اجراى توطئه خود بودند. ابن ملجم که از قبیله کِنده بود با رعایت مخفى کارى، از مکّه به سوى کوفه رهسپار شد و با یاران خود در کوفه ملاقات کرد، ولى براى اینکه توطئه اش فاش نشود، آن را به هیچ کس نگفت.ملاقات ابن ملجم با قُطّامابن ملجم در کوفه روزى به دیدار یکى از هم مسلکان خود که از قبیله « تیم رباب » بود رفت، تصادفا قُطّام (زن زیبا چهره) در آنجا بود، قطّام دختر اخضر تیمى بود که پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست على کشته شده بودند و او از زیباترین بانوان آن زمان بود، وقتى که ابن ملجم او را دید، عاشق و شیفته او شد و عشق او در دلش جاى گرفت، به طورى که در همان مجلس از او خواستگارى کرد.قطام گفت : چه چیز را مهریّه من قرار مى دهى ؟ابن ملجم گفت :هرچه را بخواهى آماده ام آن را بپردازم.قُطّام گفت : مهریّه من عبارت است از سه هزار درهم و یک کنیز و یک غلام و کشتن على بن ابى طالب.به دنبال این جریان، قُطّام براى وردان پسر مجالد که از قبیله « تیم رباب » بود، پیام فرستاد و او رااز جریان آگاه کرد و از او خواست که ابن ملجم را یارى نماید. وردان نیز این پیشنهاد را پذیرفتاز سوى دیگر، ابن ملجم نزد یکى از خوارج از قبیله اشجع که نام او « شبیب بن بجره » بود رفت و جریان را به او گفت و از او کمک خواست، شبیب پیشنهاد ابن ملجم را پذیرفت و سرانجام ابن ملجم همراه وردان و شبیب، به مسجد اعظم کوفه رفتند تا جریان را دنبال کنند. قُطّام در مسجد معتکف شده بود و براى گذراندن اعتکاف خود ، خیمه اى در مسجد براى خود برپا کرده بود، به قُطّام گفتند:((ما راءى خود را بر کشتن این مرد (على ) هماهنگ کرده ایم ))، قطام چند تکّه پارچه حریر طلبید و سینه هاى آنان را با آن پارچه ها محکم بست و آنان شمشیرها را به کمر بسته، به راه افتادند و کنار درى آمدند که على از آن در براى نماز وارد مسجد مى شد و در آنجا نشستند، قبلاً اینان، اشعث ابن قیس را نیز از توطئه خود آگاه کرده بودند، او هم که (از سران خوارج بود)[و یا عامل معاویه] قول یارى به آنان را داده بود و آن شب به آنان پیوست تا آنان را در اجراى توطئه قتل، کمک کند ( بنابراین شب نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجرى، چهار نفر مرد (ابن ملجم، وردان، شبیب و اشعث ) و یک زن یعنى قطام همدیگر را براى اجراى توطئه قتل على مساعدت مى کردند).[ویرایش]ضربت خوردنامام على (ع) سحر شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، از خانه به سوى مسجد روانه شد. ابن ملجم از آغاز آن شب در کمین وی بود. ایشان (طبق معمول ) به مسجد آمد و مثل همیشه خفتگان را براى نماز بیدار مى کرد، ابن ملجم در میان خفتگان بیدار بود وى خود را به خواب زده و کارش را پنهان نموده بود که ناگهان برخاست و به على حمله کرد و شمشیر زهرآگین خود را بر فرق على (ع) وارد نمود.یک روایت دیگر این گونه است که امام علی در محراب مشغول خواندن نافله صبح یا نمار صبح بود و هنگامی که از سجده رکعت اول بر می خواست ابن ملجم با شمشیر زهر آلود بر فرق او – همان جایی که قبلا در جنگ خندق توسط عمرو بن عبدود زخم برداشته بود- زد و علی فریاد زد:«قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم.»[ویرایش]شهادت علیعلى (ع) پس از این حادثه دو روز بسترى شد، تا اینکه در ثلث آخر شب بیست و یکم، قبل از سپیده دم شب جمعه 21 ماه رمضان سال چهلم هجرت، دار دنیا را وداع کرد و بر اثر ضربتى که بر فرقش زدند به شهادت رسید. او هنگام شهادت 63 سال داشت .به دستور علی (ع)، کار غسل و کفن نمودن ایشان را دو پسرش حسن و حسین انجام دادند، سپس جنازه علی را به سوى سرزمین « غرى » یعنى نجف بردند و در آنجا به خاک سپردند و طبق وصیت ایشان، قبرش را پنهان نمودند زیرا علی مى دانست که بعد از او، بنى امیّه روى کار مى آیند و بر اثر دشمنى و کینه توزى و خباثتى که دارند به هرگونه کار زشت (حتى نبش قبر و توهین به جنازه ) دست مى زنند، از این رو قبر علی در دوران زمامدارى بنى امیّه، همچنان مخفى بود تا اینکه امام صادق (ع) پس از روى کار آمدن بنى عباس، آن را نشان داد وقتى که از مدینه به سوى « حیره » (سه منزلى کوفه ) براى دیدار منصور دوانیقى، رهسپار بود، قبر على را زیارت کرد، به این ترتیب، شیعیان، قبر ایشان را شناختند و دریافتند که آنجا محل زیارت اوست